قلم سکوت کرده بود
شاید به دنبال زیباترین واژه بود
گفت:
بگذار از دریا بنویسم
که مظهر پاکی است
گفتم: مگر ندیدی دیروز دریا کویر شد
گفت: بگذار از باران بنویسم
که کویر تشنه را هم بیدار کرد
گفتم: مگر ندیدی باران سیلی شد که خانه ها را ویران ساخت
گفت: بگذار از عشق بنویسم
گفت: مگر ندیدی عشق چشمان زلیخا را تاریک ساخت
گفت: بگذار از مادر بنویسم
آن دم که تنها مرحم اشک هایت می شود
گفتم : مگر ندیدی که زمان و خاک مادر را از تو خواهد گرفت
و دیگر قلم اشک ریخت
گفت می خواهم بنویسم
بی آنکه اجازه ای داشته باشم
و قلم بر روی کاغذ پاک لرزید
نامی نوشت
به راستی زیباترین نام بود
و دانستم در آن لحظه دنیای من بود
با سلام خدمت شما دوست عزیز
پس از بازدید از مطالب وبلاگ شما این دعوتنامه از طرف مدیر وبلاگ " تیتری ها " جهت نویسندگی در این وبلاگ برای شما ارسال شده است.
تیتری ها برای ایجاد وبلاگی متفاوت با دیگر وبلاگها نیاز به نویسنده خوبی مثل شما دارد.
امیدواریم با عضویت در وبلاگ تیتری ها بتوانیم از مطالب خوب شما همانند مطالب وبلاگ کنونی تان استفاده کنیم.
در صورت موافقت از طریق پیام و یا قسمت نظرات وبلاگ به ما اطلاع دهید تا کد کاربری و رمز عبور برای شما ارسال شود
با آرزوی موفقیت
مدیر وبلاگ
محمد
موریانه ها در کمین اند .. چه میشود نوشت جز نام الله ؟