رمان مناظره( فرشته خدا شیطان انسان)1

ره نحل آیه 2
‏متن آیه : ‏ 
‏ یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَاْ فَاتَّقُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند به دستور خود ، فرشتگان را همراه با وحی ( آسمانی که حیات‌بخش انسانها است ) بر هر کس از بندگانش ( به نام انبیاء ) که خود بخواهد نازل می‌کند ( تا به مردم بیاموزند ) که جز من ( که آفریننده جهان و جهانیانم ) خدائی نیست‌ ؛ پس ( با انجام حسنات و دوری از سیّئات ) ، از ( غضب و عذاب ) من بپرهیزید .‏

[b]فصل اول-بخش دوم
خداحافظی برای سفر[/b]

سرزمین فرشتگان با طلوعی دوباره جشن می گرفت
تنها در سرزمین فرشتگان همه برای طلوع ها و غروب ها خدا را شکر می گویند

و زمانی که ستارگان و ماه تسبیح او را می گویند فرشتگان با آنان  همراه می شوند
...
خدا مثل همیشه بسته هایی از رحمت را برای بندگانش آماده می ساخت
بسته هایی که آرزوهای دیروز و امروزمان بود
روزی های کوچک و بزرگ لبخندها آشتی ها تولد ها شفاهاو...

فرشته ی کوچک نزد خدا رفت
-خدایا من برای ماموریت خویش آماده ام
-خدا لبخند گرمی زد و با مهربانی با او سخن گفت

فرشته هنوز اصرار داشت به زمین بازگردد
و خدا آرام  گفت:
انسان را ( که یکی از مظاهر قدرت خدا است و عالَم صغیر نام دارد ) از نطفه‌ای ( ناچیز و ضعیف به نام منی ) آفریده‌است ، و او ( پس از پا به رشد گذاشتن ) به‌ناگاه دشمن آشکاری می‌گردد ( و در برابر پروردگار خود علم طغیان برمی‌افرازد و رستاخیز و زندگی دوباره را انکار می‌کند ، و فراموش می‌نماید که آن که او را قبلاً زندگی بخشیده است بعداً نیز می‌تواند زندگی ببخشد و به حال اوّلیّه برگشت دهد ) .‏
سوره نحل آیه 4

فرشته گفت : خدایا وقتی شیطان قسم خورد تا تمام آدمیان را اهل دوزخ گرداند
کاش هرگز به او مهلتی نمی دادی
خدا: باز هم لبخند زد و گفت:
من بارها در کتاب آسمانی خویش گفته ام او دشمن آشکارا شماست
و از روح خود در انسان دمیدم .چرا پروردگار خود را یاد نمی کند؟

فرشته با نگاه مهربانش به خدا می نگریست
و منتظر بود زودتر عازم سفر گردد.

خدا او را به زمین فرستاد  
فرشته بسیار شد  و در دل بارها خدا را شکر می کرد
ثانیه ای گذشت و او خود را در میان انسان ها دید.

ادامه دارد...

رمان مناظره( فرشته خدا شیطان انسان)

بسم الله الرحمن الرحیم
ای مردم وعده خدا حق است مبادا زندگی دنیا شما را مغرور سازد و مبادا شیطان فریبنده به عفو مغرورتان گرداند.البته شیطان دشمن شماست او را دشمن بدانید او حزبش را فرا می خواند تا همه اهل دوزخ گردند
سوره فاطر آیه 5-6


[b]فصل اول-بخش اول
مناظره با خدا[/b]

آسمان صاف و آبی بود. عشق و شادی فضا را لبریز می ساخت.
فرشته ها آرام آرام بر روی ابر ها قدم می زدند
و خدا با نگاه گرم و مهربانش به آنها لبخند می زد...

سرود دل انگیزی فضا را پر می کرد.
صدای آهسته و پر از عشق فرشتگان مثل لالایی زیبایی فضا را جان می داد.
- آسمان آبی 
ابرهای بی رنگی
اشک هایم را به سرزمین انسان ها ببر
و بیایید همه با هم تنها برای خدا بخوانیم...

خدا لبخند گرمی زد
و دوباره فرشتگان مشغول کارهای خویش شدند
یکی از فرشتگان به کار خود باز نگشت

آرام سمت خدا رفت و  گفت :
خدایا خیلی دلگیرم.
خدا پرسید :چرا  فرشته ی کوچک؟

- می خواهم بدانم چرا بندگان تو که آنها را اشرف مخلوقات ساختی
تو را دلگیر می سازند
و مهربانی را از یاد بردند

خدا دوباره لبخند زد و گفت:
همانا که انسان خطاکار است و فراموشکار

من او را بسبار دوست دارم 
کاش او هم مرا بسیار دوست داشت

فرشته پرسید: چرا اینقدر دیر تو را یاد می کنند
یا هرگز یاد نمی کنند

خدا گفت: من بارها در کتاب آسمانی ام نوشتم مرا یاد کنید
تا شما را یاد کنم
اما آنها خیلی دیر به سراغ کتاب من می روند
آنها شیفته ی خویش شدند و کمتر به سراغ کتاب من می آیند...

فرشته گفت : مگر  چه کسی آنان را هر روز روزی می دهد جز تو؟
و چه کسی جز تو به حق داوری می کند؟

خدا گفت : من با آدمیان عهد بستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست
مگر به یاد نمی آوردند شیطان برای گمراهی آنان قسم خورده است؟

فرشته گفت:
خدایا  مقصر  شیطان است
انسان بی گناه است
مرا به زمین بفرست
تا به انسانها بگویم خدا چقدر  دوستشان دارد

خدا لبخندی زد و گفت :
مگر آنها نمی دانند که من دوستشان دارم؟
فرشته گفت : خدایا کاش من به سرزمین انسان ها می رفتم
و شیطان را به همه نشان می دادم و می گفتم او دشمن بزرگ شماست

خدا  لبخندی زد و گفت :
من تو را تنهایکسال به زمین می فرستم.
اگر حداقل بتوانی ده نفر را در این مدت با من آشنا سازی
و قلب او را از شیطان پس بگیری و به من دهی
می توانی بارها و بارها به زمین برگردی و پاداشی بزرگ نزد من داری

فرشته خندید و گفت : خدایا لبخند گرم تو بزرگترین پاداش من است.
خدا گفت : خود را آماده ساز که فردا مسافر زمین خواهی گشت....

ادامه دارد...